تسنیم ساداتتسنیم سادات، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه سن داره

تسنیم

19اردیبهشت90- پنج ماه و شش روز

سلام. امروز صبح با مامان و بابا رفتیم واسکن چهارماهه گی زدیم، آره چهارماهه گی! خاله واسکنی مامانی رو دعوا کرد گفت چرا دیر آوردید، مامانی هرچی توضیح می داد که یک ماه زود به دنیا اومدم و زردی داشتم و واسکن اولی رو دیر زدم و اینا فایده ای نداشت من هم هرچی نیگاش می کردم خاله رو اصلا خجالت نمی کشید از حرف زدنش ... خلاصه واسکن زدیم اومدیم خونه. بعدش دوتا از عمه هام با زینب و حسین ؛ پسر عمه و دختر عمه ام اومدن پیشم. عسک نداریم فعلا. برای ظهور امام زمان صلوات.
19 ارديبهشت 1390

خانه تکانی...

سلام آدم وقتی میره تو خونه جدید اول باید به خودش سلام و خوش آمد بگه بعدش خونه رو تمیز کنه. مصخوصا اگه جایی باشه که اولین مستاجرش باشه... شما هم خوش اومدید به خونه جدید ما. البته مبارک صاحبش باشه. کلا توی این دنیا همه مستاجرند... خونه واقعی ما جایی دیگه است. خونه واقعی ما بهشته و یه مدت اومدیم توی این دنیا یه ماموریت کوچیک و سنگین رو انجام بدیم و برگردیم.... خیلی حرفا برا گفتن داشتم ولی خوابم میاد و هنوز عسکای جدیدم رو نتونستم آپلود کنم.... باشه برا بعد. برای شفای همه ی مادران مریض دعا کنید. ایام شهادت حضرت زهرا رو هم به شما تسلیت میگم. مفتقرا متاب روی از در او به هیچ روی زان که مس وجود را فضه او طلا کند ...
5 ارديبهشت 1390

چهارشنبه ؛ روز پنجم

دیروز جایتان خالی بود در حمام. اولین حمامم را دیروز در اصفهان انجام دادم و گل از روی گلم باز شد. دیروز خودم را به تهران رساندم تا بتوانم عمه بزرگم را ببینم. ولی توفیق نشد پسر بزرگ عمه ی بزرگم را ببینم. امروز صبح زود رفتند دزفول و جایشان در این عکس خالی است: توی این عکس چشمام رو قشنگ باز کردم تا شما ها رو ببینم. مواظب باشید من رو چشم نزنید... ماشاءالله... میتونید از اینجا این عکس رو با کیفیت واقعیش ببینید. یه خورده آروم تر ذوق بزنید من خوابم... امروز هم تهران ، رفتم غربال شدم. پام رو سولاخ کردن تا خون بگیرن ازم... فکر نکنید من خیلی بزرگم ها... من چوچولو ام ... دو وجب قد دارم و 2350گرم وزن... برام دعا کنید زودتربزرگ شم. ا...
17 آذر 1389

دوشنبه إ روز سوم

امروز سومین روز از دنیا را تجربه کردم و این عکس هایی است که پدر عزیزم از من گرفته است. این وبلاگ را من و پدرم شریکی زده ایم و دیگران نیز هم کاری کرده اند. برای من و همه دعا کنید.   هنوز نتونستم یه عکس پروتره قشنگ بگیرم... تقصیر بابامه که یه دوربین خوب نخریده برام... ولی خیلی من رو دوست داره... برای این که چشم نخورم لا حول و لا قوه الا بالله بگید. دو سه ماه پدر و مادرم من رو تسنیم صدا می کردند و قرار بود تا هفته اول بعد از به دنیا اومدنم اسمم فاطمه باشه. یعنی حالا تا اطلاع ثانوی اسمم فاطمه است. مادرم به حضرت معصومه متوسل شده و پدرم قم رو دوست داره به خاطر همین شاید اسمم معصومه باشه. اما پدر و مادرم امیدوارند تا پایان هفته ا...
15 آذر 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تسنیم می باشد